شهر که راز بودنت را پوشید
city, puting on your mystery
باد که ساز دیدنت را سر داد
wind singing seeing you
ابر که شوق خنده ات را بارید
cloud that rains enthusiasm of your smile
من که شعر ماندنت را خواندم
I,reading the poem of you staying
لب هایم را میخندیدی
you laughed my lips
چشمانم را میباریدی
yo یادم باشد......ادامه مطلب
ما را در سایت یادم باشد... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : storyofmine بازدید : 75 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 2:52
تو بیا ای یار دیرین
تو بیا ای یار شیرین
که به صحراها و دریاها بباریم
تو بیا ای باد و باران
به تن خشک خیابان
شاخه ای از باغ فرداها بکاریم
تو بیا باهم دوباره
در شب سرخ ستاره
آسمانی از کبوترها بپاشیم
تو بیا ای خنده دور
در سحرگاهان پرنور
سرخوش و خندان لبو دیوانه باشیم
تمام کهکشان نشانه از تو دارد
زمان ب یادم باشد......ادامه مطلب
ما را در سایت یادم باشد... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : storyofmine بازدید : 77 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 2:52